- مال دوست
افزاری توانگری، چار پا داری ستور داری، دامپروری زر بنده، زفت مال پرست، ممسک بخیل
معنی مال دوست - جستجوی لغت در جدول جو
- مال دوست
بخیل، خسیس، مادی، مال پرست، ممسک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مَ / مِ)
لغت نامه دهخدا
باده پرست. می پرست. می باره که میگساری را دوست دارد:
فرسته کسی ساز دانش پذیر
نهان بین و پاسخ ده و یادگیر...
نه دوروی باید نه پیکارجوی
نه می دوست از دل نه بسیارگوی.
اسدی (گرشاسبنامه ص 266).
و رجوع به می پرست شود
فرسته کسی ساز دانش پذیر
نهان بین و پاسخ ده و یادگیر...
نه دوروی باید نه پیکارجوی
نه می دوست از دل نه بسیارگوی.
اسدی (گرشاسبنامه ص 266).
و رجوع به می پرست شود
(مُ رِ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان لادیزاست که در بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
مال پرستی، حب فراوان به دارایی وخواسته داشتن، حالت و صفت مال دوست، و رجوع به مال دوست شود، بخل و امساک، (ناظم الاطباء)
(خُ)
لغت نامه دهخدا
بندۀ سیم و زر. (آنندراج). پرستنده و خواهان مال و ثروت و مالدوست و بخیل. (ناظم الاطباء)
دوست دارندۀ شاه، محب شاه، محب سلطان
آنکه عائله و زن و فرزند دوست بدارد، عیال پرست، دوست دارندۀ عیال
دوستدار خاک، علاقمند به خاک، کنایه از دوست دار امور دنیوی است:
نه خاکی ولی چون زمین خاک دوست،
نظامی
نه خاکی ولی چون زمین خاک دوست،
نظامی
که بنقدینه عشق ورزد، مجازاً زفت و بخیل
دوست دارندۀ مال و ثروت، (ناظم الاطباء)، مال پرست، آنکه مال بسیار دوست گیرد، (یادداشت به خطمرحوم دهخدا)، و رجوع به مال پرست شود، بخیل، (ناظم الاطباء)، در تداول عامه، ممسک، بخیل
کامخواه، خواستار آنکه خواهان مقصود است، خواستار محبوب و معشوق: با چنین کامجوی مطلب دوست رفتن و می کشیدنت نه نکوست. (ضیاء اصفهانی)
کسی که قمار را دوست دارد: کس نباشد قمار دوست چو او زان همه طایفه هموست هم. (مسعود سعد 566)
بخیل، ممسک، مادی، دولت جو، تمکن خواه، ثروت طلب، مال دوست
از توابع چهاردانگه ی سورتچی ساری